یک ساعت_فکر راحت

ساخت وبلاگ
الان که این بالامو شهر زیر پامهمیگم که من دووم اوردمتو این سه سال سخت …فقط خودم خبر دارم از پس چه روزایی براومدمو شاید این آرامش شب ها و امید صبح هانتیجه این دووم آوردنهاز اینکه تونستم از خودم آدمی بسازمکه تو مشکلات نیازمند هیچ جا و هیچ شخصینیستسرآغاز تمام موفقییت های این روزهامه…خوشحالم ، خوشحالم از ته قلبم خوشحالم+خدا شکر ، خدا شکر … یک ساعت_فکر راحت...
ما را در سایت یک ساعت_فکر راحت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : yadeqadima بازدید : 128 تاريخ : سه شنبه 28 تير 1401 ساعت: 17:50

نمیدونم تو این چند روزچند ساعت خوابیدمولی خب به ساعتای بیداری بیشترینیاز داشتم که بیشتر فکر کنمو بپذیرم و تصمیم بگیرمبا اینکه هیچوقت دوست نداشتمبه رشته دانشگاهیم برگردمولی الان تنها تصمیمی که میتونم بگیرم همینهتا از این وضعیت که هر لحظه غم منو بیشتر بغل میکنه خارج بشمپذیرفتن پیشنهاد استادم بودشنبه برای مدت یک الی دو ماهه میرم تهرانمیرم چون برای کنار اومدن چاره ای نداشتمالان که دارم این متن رو مینویسم از شیشهپنجره اشپزخونه دارم بیرونو نگاه میکنمو اهنگ خونه‌ی آرزو معین هم داره پخش میشهامیدوارم وقتی برگشتم داخل چشام غمی نباشهو بخودم بابت بیان و شجاعت و پذیرش این موضوعافتخار کنممن تنها دارایی خودمم!باید بخودم یه بار دیگهنشون بدم دختر قوی و محکمی هستم. +پایان. یک ساعت_فکر راحت...
ما را در سایت یک ساعت_فکر راحت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : yadeqadima بازدید : 133 تاريخ : شنبه 18 تير 1401 ساعت: 19:57

رفتم دوش گرفتمموهامو خشک کردمو فکر میکردم میتونم دیگه راحت بخوابمهرراهی که بلد بودم انجام دادمولی نشدواسه همین بلند شدماومدم حیاطروی نیمکت نشستماز اینکه باد بصورتم میخوره حس خوبی دارمدستامو نگاه میکنم حس میکنم هنوز یه ذره میلرزهقلبم هنوز تند میزنهافکارم سیاه تر از موهامهمنو نه تاریکی میترسونه،نه حیوونا،نه ارتفاع،نه دیدن فیلم ترسناکبزرگترین ترس من تنهاییه…تنهایی تو روزایی مثل امروزاینکه به جا گرفتن دست کسیناخنامو به کف دستم فشار دادم + هنوزم از ترس و ناراحتی سرفه میکنم... یک ساعت_فکر راحت...
ما را در سایت یک ساعت_فکر راحت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : yadeqadima بازدید : 130 تاريخ : شنبه 18 تير 1401 ساعت: 19:57

امروز دوباره فهمیدم

واقعا قرار نیست وقتی گریه ام گرفت کسی 

پیشم باشه و دلم گرم بشه!

+عیبی نداره گریه ام که تموم شد بعنوان دلگرمی واسه

خودم ابمیوه خریدم و به خورشید در حال غروب خیره شدم!

_ از فردا میخوام برای مدتی از تمام فضاهای مجازی دور بشم.

یک ساعت_فکر راحت...
ما را در سایت یک ساعت_فکر راحت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : yadeqadima بازدید : 144 تاريخ : يکشنبه 5 تير 1401 ساعت: 14:13

همین الان که تو ماشین نشستم

بعد از پنج روز سفر با دوستام دارم برمیگردم خونه...

از اینکه تونستیم بدون کوچکترین مشکلی خودمون 

بریم و برگردیم لذت میبرم.

هرچند باید زودتر این اتفاق میفتاد ولی بالاخره رقم خورد

+ همینکه هر روز برای خودم قدم برمیدارم حالم خوبه...

_ امیدوارم تو هم حالت خوب باشه ....

یک ساعت_فکر راحت...
ما را در سایت یک ساعت_فکر راحت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : yadeqadima بازدید : 176 تاريخ : يکشنبه 5 تير 1401 ساعت: 14:13